واکسن دو ماهگی ...
آرسن جونم
روز یکشنبه 20 اسفند دو ماهه شدی ... تغییرات هر روزه ات رو میبینیم و لذت می بریم. کوچک شدن خیلی از لباسهایت نشون میده که همه چیز در حال تغییره و تو داری روز به روز بزرگ تر میشی عزیزم
خب به افتخار تولد دو ماهگی ات باید واکسن میزدی مامانی و بابایی یک ساعت قبل از رفتن به مرکز بهداشت و زدن واکسن، قطره استامینوفن ات رو شروع کردند ... وقتی رسیدیم به مرکز بهداشت تو کاملا خواب آلود بودی...
پس از اندازه گیری قد و وزن و دور سر یکی از خانم های مهربون مرکز بهداشت درباره ی واکسن و مراقبت های بعدش با مامانی و بابایی صحبت کرد؛اول یک قطرهی واکسن خوراکی توی دهن خوشگلت ریخت و بعدش هم روی هر کدوم از ران های کوچولوت یک واکس زده شد با این که خیلی درد داشت اما تو پسر شجاع و قوی مامی فقط یک جیغ گنده کشیدی و کمی گریه کردی بعدش ساکت شدی و توی بغلمون خوابیدی ...
بعدش هم اومدیم خونه، اما پسرک نازمون چون پاهاش درد میکرد و قطره ی استامینوفن میخورد همش بی حال و بی قرار بود دیگه مثل روزهای پیش ذوق نمی کرد و نمیخندید
تا صبح چند بار دمای بدنت را چک کردیم که تب نکنی و خوشبختانه هم تب نکردی ... . الان هم که دارم مینویسم سه روز گذشته و آرسن جونم خوب و شاد شده و خوابیده....