ماجراهای مرداد ماه
بیش از نیمی از تابستان گذشته است چند روزی است که پسر ما سی و یک ماهه شده است...
آرسن روز به روز داره بزرگتر میشه و به سه سالگی، پنج ماهی بیشتر نمانده است، حالا ظاهرا مادری کردن از جهت فیزیکی کمی آسونتر شده است هر چند هر روز با نوع دیگری از استقلال پسرک روبرو می شویم ...
آرسن مثل ما عاشق تفریح و جشن و شلوغی است عاشق بودن در جمع، صحبت و بازی وبه قول خودش شادی
آرسن حالا دیگه بیشتر کارهای شخصی اش را تا حدی زیادی خودش بر عهده دارد، خوشبختانه مسئولیت پذیر و منظم است. این روزها بیشتر از هر زمانی به کتاب های مصور، نقاشی با مداد شمعی و موزیک تمایل نشان می دهد.
صحبت کردن آرسن با زبان کودکانه خیلی شیرین است، وقتی جملات درست و معنادار را از زبان او می شنویم باورمان نمی شود این همان نوزاد دو سال پیش است که در برابرمان دارد قد می کشد و بزرگ می شود...
ما حتی بیشتر وقت ها هر چه فکر می کنیم یادمان نمی آید که زندگی قبل از پسرک چه شکلی بوده...
انگار سالهای سال است که روزمان را با برق چشم های زیبایش شروع می کنیم ....
اینم عکس های این ماه :
آرسن در جشن تولد دوستش سپهراد جون
آرسن و دوستش آوا جون در طبیعت
آرسن در حال ماهیگیری
آرسن در جشنواره ی گل شمعدانی
آرسن در حال ورزش در پارک
آرسن در طبیعت زیبای سقالکسار