ماجراهای شهریور و 32 ماهگی ...
شهریور که به نیمه می رسد بوی مهرماه و درس و کتاب و مدرسه را هم با خودش می آورد...
اما تا وقتی بچه مدرسه ای تو خونه نداشتی باشی، اول مهر هیچ رنگ و بویی نداره جز خاطرات دوران مدرسه ی خودت که با هر صبح ابری و پاییزی به سراغت می آید و لبخندی بر لبت می نشاند ...
اما زمان به سرعت می گذرد و من به چهار سال دیگر فکر می کنم که همین موقع ها در شور و شوق آماده کردن آرسن برای فرستادنش به مدرسه هستیم
البته مهر امسال برای من دوباره بوی درس و کتاب را دارد، چون دوباره دانشجو شدم مامانی با همکاری پسرک و بابایی مهربون ، تونست عزمش رو جزم کنه ، درس بخونه و در آزمون کارشناسی ارشد قبول بشه
از ماجراهای دیگه شهریور ماه میشه به سرماخوردگی ها و تب های ویروسی پسرک اشاره کرد که کلی آرسن جونمون رو ضعیف کرد
از تازگی های شیرین پسرک هم بگم که به عکاسی خیلی علاقمند شده است و با دوربین، کادرهای تقریبا خوبی می بندد و عکس های جالبی می گیرد. کشش خوبی هم به موسیقی دارد و از دست هایش برای کوبیدن روی طبلک خوب استفاده می کند ...
بریم سراغ عکس های این ماه:
آرسن و دخترخاله ترانه در حال دیدن فیلم سه بعدی
آرسن و ماشین بازی
آرسن در جشن تولد دوستش طاها جون
شادی های کودکانه ( آرسن - ترانه - رادین)
عکس آرسن در مسابقه ی « آب بازی و تابستان » در نی نی سایت