اولین سفر آرسن کوچولو -سفر به کاشان
من همیشه اولین ها رو دوست دارم در همهی اولین ها یک شور و هیجانی جاری است که تکرارش به پای آن نمی رسد من و بابایی با تو اولین های زیادی رو تجربه کردیم : اولین لبخند،اولین دست تکان دادن ها،اولین واکسن ،اولین غلت زدن ها ، اولین نوروز، اولین سیزده به در و ...
حالا نوبت اولین سفر بود هر چی باشه مامان و بابایی تو قبل از به دنیا اومدنت واسه خودشون گردشگرانی بودند بسی حرفه ای... صبح زود روز اول خرداد یک گروه هشت نفره ي دوست داشتنی ( من و تو و بابایی، عمه جونی ها، و سه از دوستای مامانی و بابایی ) به طرف کاشان حرکت کردیمپسرک ملوسم خیلی بچهی خوبی بود اصلا گریه نکرد و حسابی شاد و شنگول بود شیر میخورد و بازی می کرد و می خوابید...
خلاصه این که اولین تجربه ی سفر با آرسن خیلی شیرین بود، اگر چه چندین بار مامانی و بابایی به کاشان سفر کرده بودند اما این بار سفر رنگ و بویی دیگر داشت. در قمصر با بوی گل سرخ و گلاب و عرقیات سرمست شدیم ، در روستای ابیانه هم که پوشیده از خاک سرخ بود با پیرمردان و پیرزنانی در لباس محلی گلدار همراه شدیم و برگه های میوه های خشک را امتحان کردیم ... در خانه های عباسیان ، احسان و عامریها نیز، گویی یکباره زندگی در خانه هایی بزرگ با پیشینه ای تاریخی را تجربه کردیم.
تپه های سیلک، باغ فین، بازار سنتی کاشان با آن تیمچهی زیبایش، قلعهی تاریخی در پس گندم زاری زردگون و ... از دیگر جاهایی بود با پسرکمان به نظاره نشستیم ...
این هم عکس های آرسن کوچولو در سفر :
آرسن در خانهی عباسیان
گنجشک کوچولوی ما بر درختی در باغ فین
آرسن در یک کوزهی قدیمی در خانهی تاریخی احسان
وقتی آرسن به دوربین می خندد...