آرسن آرسن ، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 27 روز سن داره

آرسن نگو، قند و عسل ...

ماجراهای شهریور و 32 ماهگی ...

شهریور که به نیمه می رسد بوی مهرماه و درس و کتاب و مدرسه را هم با خودش می آورد... اما تا وقتی بچه مدرسه ای تو خونه نداشتی باشی، اول مهر هیچ رنگ و بویی  نداره جز خاطرات دوران مدرسه ی خودت  که با هر صبح ابری و پاییزی به سراغت می آید و لبخندی بر لبت می نشاند ... اما زمان به سرعت می گذرد و من به چهار سال  دیگر  فکر می کنم که همین موقع ها در شور و شوق آماده کردن آرسن برای فرستادنش به  مدرسه هستیم  البته مهر امسال برای من دوباره بوی درس و کتاب را دارد، چون دوباره دانشجو شدم مامانی  با همکاری پسرک و بابایی مهربون ، تونست عزمش رو جزم کنه ، درس بخونه و در آزمون کار...
26 شهريور 1394

ماجراهای مرداد ماه

بیش از نیمی از تابستان گذشته است چند روزی است که پسر ما سی و یک ماهه شده است...  آرسن روز به روز داره بزرگتر میشه و به سه سالگی، پنج ماهی بیشتر نمانده است، حالا  ظاهرا مادری کردن از جهت فیزیکی کمی آسونتر شده است  هر چند هر روز با نوع  دیگری از استقلال پسرک روبرو می شویم ... آرسن مثل ما عاشق تفریح و جشن و شلوغی است عاشق بودن در جمع، صحبت و بازی وبه قول خودش شادی آرسن حالا دیگه بیشتر کارهای شخصی اش را تا حدی زیادی خودش  بر عهده دارد، خوشبختانه مسئولیت پذیر و منظم است.  این روزها بیشتر از هر زمانی به کتاب های مصور، نقاشی با مداد شمعی و موزیک تمایل نشان می دهد.  ...
27 مرداد 1394

ماجراهای تیر و سی ماهگی آرسن جون

 نیمی از تیرماه گرم گذشته است و  انگار امسال، رشت گرم تر از سال های قبل است ... آرسن ما  هم ، دو روز پیش سی ماهه شد. حالا دیگه با یه پسر دو ساله و نیمه طرفیم که شیطونی ها و کارهای جدیدی از خودش نشون میده  آرسن به سرعت داره بزرگ میشه  و دیدن تغییرات روزانه اش گاهی برایمان عجیب و غیرمنتظره است.    سرعت دیدن تازه های زندگی براش بیشتر شده و سرعت دیدن تازه هاش برای ما  بیشتر...  این روزها رگه های استقلال را در پسرک کاملا به وضوح می توان دید و جالب اینکه به جای کلمه ی "من" از کلمه ی "آرسنی " استفاده می کنه :...
22 تير 1394

ماجراهای خرداد و 29 ماهگی آرسن جون

دیگه داریم به روزهای پایانی بهار نزدیک می شویم، هوا هم حسابی گرم شده است ... پسرک ما هم 29 ماهه شده و تا دو سال و نیمه گی فقط یک ماه مانده است.  از تازگی های ماه اخیر میشه به  رفتن پسرک قند و عسل ما به مهدکودک اشاره کرد آرسن تو مهدکودک کلی دوست پیدا کرده و کلی کارها و بازی های جدید یاد گرفته است خلاصه اینکه خیلی اونجا رو دوست داره ... این روزها  آرسن ما با شیرین زبونی ها و استفاده صحیح از کلمات ، دل ما و اطرافیان رو حسابی برده  , مخصوص سلام و احوال  پر سی اش که قند تو دل همه آب میکنه  علاقه اش به کتاب ، نقاشی و موسیقی &nbs...
26 خرداد 1394

ماجراهای اردیبهشت ...

اردیبهشت در رشت همیشه دیدنی است. هوای مطلوب و آفتاب دل انگیز میزان چُرت های عصر پسرک را بیشتر کرده است . حالا دیگه آرسن ما جملات کوتاه و بیشتری را ادا میکنه اونم درست و کامل ، و حسابی از ما دل می برد . علاقه اش به کتاب حسابی من و بابایی رو خوشحال کرده است. مجموعه کتابهای « می می نی » را خیلی دوست دارد. دیگه مدتی است عادت کرده است که ما  قبل از خواب عصر و خواب شب برایش کتاب بخوانیم و او با دقت به عکسهای کتاب نگاه کند و لذت ببرد . مداد رنگی و دفتر ( و البته نقاشی روی دیوار ) ، پارک و یا به قول خودش « تاپ و سورسوره » از دیگر علایق پسر قند و عسل ماست . مهم ترین علامت بز...
19 ارديبهشت 1394

ماجراهای عید نوروز...

سال 93 هم به پایان رسید و بهار با همه ی تازگی اش به رشت آمد، اگرچه هنوز هوا سرد است اما بوی بهار و سرزنده گی، طبیعت شمال را پر کرده است ... آرسن هم سومین عید و بهار خود را تجربه کرد. از آنجایی که پسرک ما بیشتر اوقات سر موقع به تخت خواب می رود  و می خوابد و  سال تحویل  هم در نیمه شب بود، امسال من و بابایی با هم سر سفره هفت نشستیم و سال را تحویل  کردیم ... از تازگی های پسرک، جملات کوتاه بامزه ای است که گاهی خلاصه هم می شود  ، آموزش فلش کارتها هم تقریبا به پایان رسیده و پسرک بیشتر آنها را یاد گرفته است،کلاسهای خانه بازی رو دوست داره و با بچه ها ارتباط برقرار میکنه و دوست داره ...
16 فروردين 1394

تازگی های بعد از دو سالگی ...

یک ماه هم از جشن دو سالگی گذشت ... آرسن دارد بزرگتر می شود و همه چی برای من  پررنگ تر  ... مادری کردن من و بچگی کردن پسرک... حالا دیگه خودش دوست دارد در یخچال رو باز کند و نگاهی بیاندازد و به قول خوش « هام » های مورد علاقه اش را انتخاب کند و  یا دستش رو روی ظرف و ظروف داخل یخچال  بکشد و به همه چیز سرک بکشد... حالا دیگر فرق هله هوله را با غذای اصلی می داند... حالا  دیگر خودش ما را به بازی می خواند، به دنبالم می دود و با انگشت اشاره اش نقطه ای را نشان دهد و می گوید: مامانی بیلیم ...   سرعت دیدن تازه های زندگی براش بیشتر شده و سرعت دیدن تازه هاش برای ...
25 بهمن 1393

جشن تولد دو سالگی آرسن جون با تم گارفیلد ... هووووررراااا

باز هم 20 دی ماه رسید و دو سال از تولد پسرکمون گذشت... امسال تصمیم گرفتیم، جشن تولد کودکانه ای برای پسرک داشته باشیم، تا هم به آرسن و هم به دوستاش خوش بگذره ... بنابراین آرسن دومین جشن تولدش را با شش تا از دوستای خوبش برگزار کرد. تم جشن تولد دو سالگی آرسن جون هم شد : گارفیلد و دوستان بابایی مهربون و هنرمند یک تم زیبا با مضمون گارفیلد و دوستان برای پسرک طراحی کرد و همه چیز آرام آرام شکل گرفت و ما تولد دو سالگی آرسن عزیز رو با شور و شادی و شعف برگزار کردیم ... امسال آرسن  هیجان زده  و متین، شمع  دو سالگی اش  را فوت کرد. انگشت های کوچک  دستش پر  ...
22 دی 1393

آرسن 23 ماهه شد...

آذرماه  هم کم کم داره تموم میشه و یه هفته بیشتر، به دومین یلدای پسرکمون  نمانده ...    آرسن جانم ؛ یک ماه دیگر دو ساله می شوی و ما این روزها بیش از هر زمان دیگری به لحظات سال پیش و سال  پیش تر فکر می کنیم، به روزهای انتظار برای تولدت، جنب و جوش وهیجان برای آماده کردن اتاق ، وسایل و ...    سال پیش در چنین روزهایی در یازده ماهگی به تنهایی و بدون کمک به راه افتاده بودی و با قدم های لرزان اما شاد   در خانه گام برمی داشتی و ذوق می کردی و ذوق می کردیم ...   بله پسرم روزها باز هم می گذرد آنقدر زود، آنقدر ناگهان که یک...
24 آذر 1393